۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه

۱۳۸۸ اسفند ۱۲, چهارشنبه

شیعه کیست ؟ سنی کیست ؟
خدایا:

کافر کیست؟ مسلمان کیست؟ شیعه کیست؟ سنی کیست؟
مرزهای درست هرکدام ، کدام است؟
من آرزو می کنم که روزی سطح شعور و شناخت مذهبی ، در این تنها کشور شیعه جهان ، به جایی برسد که سخنگوی رسمی مذهب ما‌ «فاطمه» را آنچنان که سلیمان کتانی - طبیب مسیحی - شناسانده است، و «علی» را آنچنان که دکتر جورج جرداق - طبیب مسیحی - توصیف میکند و «اهل بیت» را آنچنان که ماسینیون کاتولیک تحقیق کرده است و «ابوذر غفاری» را آنچنان که جودة السحار نوشته است و حتی «قرآن» را آنچنان که بلاشر - کشیش رسمی کلیسا - ترجمه نموده است و «پیغمبر» را آنچنان که ردنسن - محقق یهودی - میبیند، بفهمد و ملت شیعه و محبان اهل بیت و متولیان رسمی ولایت و مدعیان مذهب حقه جعفری روزی بتوانند به ترجمه آثار این کفار رسمی!! توفیق یابند.
خدایا این مردم شیعه اند ، شیعه علی ، تنها پیروان اهل بیت ، تنها ملتی که حق را تشخیص داده اند و چهره پرشکوه علی را و عظمت های خاندان علی را یافته اند؟؟
و دکتر بنت الشاطی ، استاد دانشگاه و نویسنده توانایی ، که قلمش و عمرش همه در خدمت زنان اهل بیت ، که میگفت:(من در این خانه زندگی میکنم )، سنی است؟
و بلاشر که روحانی رسمی مسیحیت بود و چهل سال در تحقیق و ترجمه قرآن رنج برد و بر روی آیات کور شد کافر است؟
و ماسینیون که دریایی از دانش بود و ۲۷ سال تمام در زندگی سلمان، نخستین بنیانگذار تاریخ شیعه در ایران، غرق شد و هرگاه از فاطمه ، از عرفان اسلامی و از سلمان سخن میگفت ، سراپا مشتعل میشد کافر است؟
خدایا:

به من بگو ، تو خود چگونه میبینی؟ چگونه قضاوت میکنی؟

آیا عشق ورزیدن به اسمها تشیع است؟ یا شناخت مسمی ها ؟؟

«دکتر علی شریعتی



ر حیرتم ز چرخ که آن مرد شیر گیر







با دست روبهان دغل شد چرا اسیر







آن شاهباز عزٌ و شرف از چه از سریر







با های و هوی لاشخوران آمدی به زیر







این آتشی که در دل این مُلک شعله زد







با نیروی جوان بُد و با فکر بکر پیر







با عزم همچو آهن آن مرد سال بود







با جوی های خون شهیدان سی تیر







با مشت رنجبر بُد و فریاد کارگر







با ناله های مردم زحمتکش و فقیر







با خشم ملتی که به چنگال دشمنان







بودند با زبونی یک قرن و نیم اسیر







با آن که خفته است به یک خانه از حلب







با آن که ساخته است یکی لانه از حصیر







با مردمی که آمده از زندگی به تنگ







با ملتی که گشته است از روزگار سیر







افسوس شیخ و نظامی و مست و دزد







چاقو کشان حرفه ای و مفتی اجیر ....





« دکتر علی شریعتی »













۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه

كوراوغلو

صحبت درباره كوراوغلو اين دلاورمردترك بسي سخت است ولي بايدگفت. كسي كه وقتي زنده بود لرزه براندام هرچه خان پاشا وپادشاهان مي انداخت ونمي ذاشت هيچ كدام آن ها راحت بخوابند وآن ها مي خواستند باترفندهاي مختلف اوويارانش رابه چنگ بياندازن ولي نمي توانستن او رابه دست آورن وروز به روز برطرفدارانش افزوده مي شدواوتا جان دربدن داشت با آن ها جنگيدتاچهره نحس آن ها راازروي زمين بردارد.اين است حكايت دلاورمردان ترك كه نمونه بارز آن درعهدحاضر ستارخان وباقرخان است كه تا جان دربدن داشتندازحيثيت اين آب وخاك دفاع كردنونذاشتن قطعه اي ازاين خاك به دست بيگانه بيفتد مگر با توطئه چيني بعضي ها

۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سه‌شنبه

فرهنگ عروسي كردن درآذربايجان

خواستگاری (الچی گدمه )
در زمانهاي‌ قديم‌ مادر و يا عمه‌ يا يكي‌ از نزديكان‌ آقا پسردر جاهاي‌ عمومي‌ ـ مسجد ـ عروسي‌ ـدختري‌ را مي‌پسنديدند و بعد از آنكه‌ پسر را در جريان‌ امر قرار دادند روزي‌ را تعيين‌ مي‌كردند به‌خواستگاري‌ دختر بروند. خواستگاري‌ هم‌ عموما در مواقع‌ عصر انجام‌ مي‌گرفت‌. شخصي‌ را بنام‌ ايلچي‌به‌ خانه‌ عروس‌ مي‌فرستند بعد از چندي‌ كه‌ در خانه‌ نشستند يكي‌ از افراد كه‌ از ديگران‌ زرنگ‌تر و پرروتربود سر سخن‌ را باز مي‌كند و هدف‌ را بيان‌ مي‌كند بعد از چند مدتي‌ او را به‌ اتاق‌ دعوت‌ مي‌كردند(عروس‌) در حاليكه‌ نگران‌ و ترس‌ او را فراگرفته‌ وارد اتاق‌ مي‌شد دربعضي‌ موارد اتفاق‌ مي‌افتد كه‌شربت‌ و چاي‌ را به‌ زمين‌ و يا لباس‌ مهمانان مي‌ريخت‌ و بعد ازچند روزي‌ يك‌ نفر دوباره‌ بخانه‌ دختر مراجعه‌ مي‌نمايد و اگر مورد موافقت‌ قرار گرفت‌ خانواده‌ پسر رادر جريان‌ امر قرار مي‌دهد.
تي‌ خانواده‌ دختر با ازدواج‌ دخترشان‌ موافقت‌ كردند شخصي‌ را تعيين‌ مي‌كردند براي‌ تعيين‌ مهريه‌در خانه‌ دختر جمع‌ مي‌شوند چند نفر از خانواده‌ دختر و چند نفر از خانواده‌ پسربه‌ خانه‌ دختر مي‌روندو پس‌ از صرف‌ شام‌ تعيين‌ مهريه‌ مسايلي‌ را مطرح‌ مي‌كنند وقتي‌ مورد موافقت‌ قرار گرفت‌ كله‌ قندي‌ را ازطرف‌ خانواده‌ داماد به‌ همراه‌ خود مي‌آورند آن‌ را خرد مي‌كنند
عقد کنان (کبین کسمه )



وقتي كه‌ تعيين‌ كرده‌ بودند عده‌اي‌ از خانواده‌ دختر و عده‌اي‌ هم‌ ازخانواده‌ پسر در خانه‌ دختر جمع‌ مي‌شوند قبلا كه‌ مهريه‌ را تعيين‌ كرده‌ بودند در آن‌ مجلس‌ مي‌نشستندبعد از آنكه‌ مقداري‌ صحبت‌ مي‌شود ملاي‌ محضر وارد مجلس‌ مي‌شود و پس‌ از نوشتن‌ دفتر و امضا دفترتوسط شهود و خود آقا داماد كه‌ در اتاقي‌ ديگر حضور دارد دفتر را امضا مي‌كند بعد ملا دفتر را برمي‌داردو وارد اتاق‌ خانمها مي‌شود. بعد از آنكه‌ عروس‌ و جواب‌ بلي‌ از او شنيد از او هم‌ امضا مي‌گرفت‌ بعد ازمدتي‌ دفتر را برمي‌داشت‌ وارد مجلس‌ مي‌شد و سكوت‌ مجلس‌ را مي‌شكست‌ و شيريني‌ را كه‌ به‌ همراه‌خود بردند آن‌ را مي‌خورند و ملا هم‌ صيغه‌ عقد را خوانده‌ و بدين‌ ترتيب‌ دختر خانم‌ زن‌ دائمي‌ آقا پسرمي‌شود و مهمانان‌ با گفتن‌ مبارك‌ باد خداحافظي‌ مي‌كردند و مي‌رفتند
ارچه بران ( پالتار کسمه )
پس‌ از چندي‌ روزي‌ را تعيين‌ مي‌كردند و در آن‌ روز عده‌اي‌ از خانواده‌ آقا داماد و عده‌اي‌ هم‌ ازخانواده‌ عروس‌ خانم‌ به‌ بازار مي‌رفتند براي‌ عروس‌ خانم‌ و ساير افراد خانواده‌ خريد مي‌كنند. خانواده‌عروس‌ نيز براي‌ آقا داماد پارچه‌ ـ كت‌ و شلوار مي‌خريدند اين‌ پارچه‌ها را طي‌ تشريفاتي‌ درون‌ خونچه‌هاگذاشته‌ به‌ خانه‌ عروس‌ خانم‌ مي‌فرستادند
 حنابندان (حنا آغشامی)
همچنين‌ روزي‌ را تعيين‌ مي‌كردند و شب‌ آن‌ روز خانمها در خانه‌ عروس‌ خانم‌ و آقايان‌ هم‌ در خانه‌آقا داماد دور هم‌ جمع‌ مي‌شوند و تا صبح‌ بيدار مي‌ماندند و به‌ رقص‌ و پايكوبي‌ مي‌پردازند و خانمها هم‌در خانه‌ دختر جشن‌ مي‌گيرند. در نيمه‌هاي‌ شب‌ از نزديكان‌ عروس‌ خانم‌ دست‌ و پاي‌ او را با حنا زينت‌مي‌دادند و آقايان‌ هم‌ در خانه‌ داماد به‌ چنين‌ كاري‌ دست‌ مي‌زدند. بزرگترها در ساعات‌ اوليه‌ شب‌ پس‌ ازخوردن‌ شيريني‌ و چاي‌ خداحافظي‌ كرده‌ و خانه‌ را به‌ جوانان‌ مي‌سپردند تا آنها بدون‌ خجالت‌ و با خيال‌آسوده‌ حاضر به‌ جشن‌ و پاكوبي‌ بپردازند. افراد شوخ‌ طبع‌ با حركات‌ و گفته‌هاي‌ خود مردم‌ رامي‌خنداندند . و حضور عاشقها در مجلس‌ باعث‌ مي‌شد تا زينت‌ خاصي‌ به‌ آن‌ بدهد و اين‌ هم‌ بستگي‌ به‌اقتصاد خانواده‌ داشت



بردن عروس خانوم ( گلین گلمه )

روس‌ خانم‌ از پدر ومادر و ساير اعضاي‌ خانواده‌ خود خداحافظي‌ كرده‌ و راهي‌ خانه‌ شوهرمي‌شود. در زمانهاي‌ قديم‌ ماشين‌ وجود نداشت‌ و عروس‌ خانم‌ را با پاي‌ پياده‌ به‌ خانه‌ شوهر مي‌بردند وتعدادي‌ از همراهان‌ عروس‌ خانم‌ او را تا خانه‌ شوهر همراهي‌ مي‌كنند و آتشي‌ كه‌ در پشت‌ بام‌ روشن‌مي‌كنند آقا داماد به‌ پشت‌ بام‌ مي‌رود و سيبهايي‌ را كه‌ در دست‌ دارد آنها را بطرف‌ عروس‌ خانم‌ پرتاب‌مي‌كنند و جوانان‌ سعي‌ مي‌كنند كه‌ يكي‌ از اين‌ سيبها را بعنوان‌ تبريك‌ و شادي‌ بدست‌ آورند. همچنين‌مقداري‌ پول‌ خرد و شيريني‌ كه‌ جمع‌ كرده‌ بودند آنها را هم‌ به‌ سر عروس‌ خانم‌ مي‌ريزند و هر كدام‌ ازجوانان‌ سعي‌ مي‌كنند آنها را بگيرند چون‌ تبرك‌ دارد. بعد به‌رقص‌ و پاكوبي‌ مشغول‌ مي‌شدند. برادر كوچك‌ آقا داماد با يكي‌ از افراد فاميل‌ شالي‌ را كه‌ قبلا آماده‌ كرده‌بود به‌ پيش‌ عروس‌ خانم‌ رفته‌ و آن‌ را به‌ دور كمر عروس‌ خانم‌ مي‌بندد هنگاميكه‌ كمر عروس‌ را پدرشوهر يا برادر كوچك‌ شوهر مي‌بندد عروس‌ را مي‌خواهند به‌ خانه‌ داماد ببرند. باياتيهاي‌ زير را در روزپاتخت‌ (بندي‌ تخت‌) مي‌خوانند. (البته اين مرسم وساير مراسم عروسي مفصل برگزار مي شد


گلين‌ گلين‌ قيز گلين‌اينجي‌ لرين‌ دوز گلين‌

ئيدي‌ اوغلان‌ ايسته‌رم‌آچيلان‌ آيدا گلين



مراسم ازدواج در استان آذربایجان شرقی



آذربایجان شرقی با سابقه ی پیشینه و کهن فرهنگی و اجتماعی خود دارای آداب و رسوم سنن جالب و خاصی است که از جذابیت و ویژگی منحصر برخوردار است که از باورهای دینی و قومی و مذهبی است نشات گرفته است این آداب و رسوم و سنن اجتماعی و روشهای برگزاری آن طی سالیان دراز نگهداری شده و به نسل ملاصدرا رسیده است . ازدواج پیوند مقدسی است که در میان مردم آذربایجان از ارزش و احترام والایی برخوردار است و این امر باعث شده است که مراسم مربوط به آن را هر چه با شکوهتر و زیباتر برگزار نماید مراسم ازدواج در سراسر آذربایجان به طور کلی به یک شکل ولی با تفاوت اندکی برگزار می گردد. در آذربایجان در ماههایی به چند از ماه رمضان عدم ، صفر خصوصا" در اعیاد ملی و مذهبی برگزار می گردد. در آذربایجان مرسوم است که دختر یا از طرف پسر یا طرف خواهر و مادر خود انتخاب می شود. پس از انتخاب خانواده ای مناسب مراسم ائلچی لیک ( خواستگاری ) انجام می گردد. فرهنگ و ادبیات مردم آذربایجان در هنگام ائلچی لیک ترانه های شیرین و دلنوازی به عده نوازندگان محلی از طرف اطرافیان پسر خوانده می شود که در این ترانه ها از دختر خواستگاری می کند. که از ترانه درونی که خوانده می شود ذکر می گردد:

ال آلما گلمیشه م شال آلماغا گلمیشه م الا گوز بیگ اوغلانا یار الماغا گلمیشه م


پس از انجام مراسم خواستگاری و موافقت خانواده ی دختر بساط شور و شادی چیده می شود در برخی نقاط آذربایجان مرسوم است که با ائلچی پلوسی از میهمانانی که دعوت کرده اند پذیرایی می کنند . پس از آن ریش سفیدان و بزرگان طایفه دختر و پسر را با مشورت در خانه دختر گرد هم می آیند و درباره نحوه برگزاری مراسم ازدواج تبادل نظر می کنند و روز برگزاری بله و برون ( سوز دانیشما ) و عقد و عروسی را تعیین می کنند .

در روز تعیین شده عده ای از بزرگان و ریش سفیدان ممانین به خانه ی دختر دعوت می شوند تا بر طبق رسوم و سنت معمول مبلغ مهریه را تعیین کنند. البته در میان عشایر آذربایجان برخی از نقاط آن مرسوم است که خانواده مبلغی را به عنوان باشلیق ( که معادل آن در بین دیگر استانها شیر بها می باشد دریافت می کنند. پس موافقت کله قندی را که از طرف خانواده پسر آورده شده است به وسیله ی یکی از بزرگان شکسته شده در سر کله قند را که هر کس به مادر دختر بدهد از او هدیه ای دریافت خواهد کرد. پس از مراسم بله و برون ( سوز دانیشما ) مقدمات عقد که شامل خرید انواع پارچه های رنگی و طلا جواهر برای عروسی و هدایایی به عنوان خلعت برای خانواده ی عروس می باشد فراهم می گردد در یک روز خجسته با دعوت تعدادی از نزدیکان و بزرگان با حضور روحانی در خانه دختر برگزار می شود در هنگام خواندن خطبه ی عقد دختران دم بخت پارچه ی سفیدی را روی سر داماد و عروس گرفته ( تکه هایی از قند را به علامت طلاوت و شیرینی و دوام زندگی عروس و داماد به یکدیگر می سایند ترانه های محلی شادی را می خوانند در زمانهای گذشته ملاقات دختر و پسر با ترس و لرز در صورت معایه بودن و نزدیکی خانه هایشان در دل شب با یکدیگر ملاقات می کردند. و بایاتی هایی را برای یکدیگر می خواندند که در روستاهای آذربایجان رسوم است که در شب چهارشنبه سوری داماد از روزنه ی بام خانه ی دختر ( قورشاق ) یا شال کمر را آویزان می کند و خانواده ی دختر به آن شال جوراب و دستمال یا هدیه دیگر می بستند که یکی از زیباترین مراسم آذربایجان است و مصدق شعر استاد شهریار است که می گوید:

بایرام دی گئجه قوشو اخوردی اداخلی قیز بیگ جورابین توخوردو

هرکس شالینی بیر باجادان سوخوردو ای نه گوزل قایدادی شال سال لاماق

 شالینا بایرام سنین باغ لاماق

طبق آداب و رسوم آذربایجان دختر تا زمانی که در خانه ی پدر خود هست از طرف خانواده ی پسر در چهارشنبه سوری ( چهارشنبه لیغ ) که شامل آجیل و شیرینی و هدایای دیگر به خانواده ی عروس فرستاده می شود . در آذربایجان مرسوم است که پس از مراسم عقد خانواده دختر یا پسر اقدام به پا گشایی ( ایاق آشما ) می کنند خویشان و نزدیکان عروس و داماد آنها را صرف نهار و شام دعوت کرده و به این ترتیب پای عروس و داماد برای رفت و آمدهای فامیلی باز می شود یکی دیگر از آداب و رسوم جالبی که قبل از عروسی صورت می گیرد ارسال هدایایی به خانواده هایی که عزادار هستند می باشد که معمولا" از طرف خانواده ی دختر یا پسر صورت می گیرد تا هم از آنها اجازه برگزاری مراسم را بگیرند و هم آنها لباس عزای خود را در بیاورند که به این کار ( یاس لاماق ) گویند و به فردی که این کار و یا رسم را بر جای می آورند ( زرن کش ) گویند.

 از توافق طرفین مراسم جشن عروسی برگزار می شود و شور و شوق زیادی در خانواده ی دختر و پسر به پا می شود در خانه ی داماد بعد از آرایش داماد قربانی کردن گوسفندی با گوشت آن غذایی پخته و با شام از میهمانان پذیرایی می شود و پس از شام مراسم جشن و پایکوبی و رقص سنتی آذربایجان شروع می شود و کسانی که در جشن دامادی شرکت دارند به سلامتی داماد و برای خواندن هر ( ترانه محلی ) و رقص جوانان پولهایی را به عنوان ساباش هدیه می کنند که یکنفر از ریش سفیدان آنها را جمع آوری و به داماد می دهد در مراسم جشن عروسی هنوز نوازندگان محلی ( عاشیقلار ) گرمی و شادی و رونق بیشتری به مجلس می دهند و جوانان با رقص محلی آذری هیجان خاصی در مجلس بر پا می کنند و عاشیقها با خواندن بایاتیهای که آنرا ( قراباغ شکسته هی ) گویند این شادی و سرور را صد چندان می کند که گزیده ای از این بایاتی ذکر می گردد:

جیبینه توکموشم نوغوللو بادام تویونو ائله دیم اور گدن شادام

یاشاسین، ای بورا یغیشان آدام

ای بیگ گوروم تویوم مبارک اولسون ساغدوش، سولدوش الین وارالسوم

در این مراسم افرادی که رابطه ی دوستانه نزدیکی دارند خود را به عنوان ساغدوش و سولدوش داماد اعلام می کنند و در این مراسم از طرف پدر داماد هدایایی به ساغدوش و سولدوش داده می شود همزمان با این کار ها در خانه داماد ، مراسم جشن و پایکوبی و رقص در خانه ی دختر نیز بر قرار است. شب خانواده ی داماد عده ی زیادی از دوستان و آشنایان را برای بردن عروس به خانه ی عروس می آیند تا عروس را با شادی و سرور به خانه ی بخت ببرند در این هنگام پدر عروس در دم خانه جایی که مردم با هلهله و شادی منتظر عروسی هستند به گوش دختر زمزمه می کند و چنین دعای خیر می دهد : « اوغللو قیزلی اولاسان وارلی دولولی اولاسان قان اتائین، قاین آنانین سوزنده اولاسان خوش گونلر گوره سن ... انشاءالله » . در آذربایجان در موقع بردن عروس ترانه های محلی زیبایی خوانده می شود مانند : « وردیک بیردانا الدیق بیر سونا ای قیز اناسی قال یانایانا ». وقتی عروس به خانه ی داماد می رسد می ایستد و حرکت نمی کند تا پدر بیاید و به عروس یک تحفه و هدیه ی مناسب بدهد و اجازه ی ورود به خانه را بدهد. بر طبق رسوم و سنن آذربایجان درشب عروسی عروس را روی صندلی می نشانند و روی سر او کاسه ای می گذارند تا بر داخل آن پول بریزند در این میان ساغدوش عروس کاسه را برداشته و فرار می کند و عروس او را گرفته و هدیه ای به او می دهد و این مراسم را دوواق قاپماق گویند. در صبح عروسی یا چند روز بعد از آن اقوام و خویشان نزدیک خانواده ی عروس و داماد به عنوان پاتختی به خانه ی عروس و داماد می روند و آغاز زندگی جدید را به آنان تبریک می گویند و هدایایی را به آنها تقدیم می کنند و خانواده ی داماد با ناهار از آنها پذیرایی می کنند این چند سطر گذری کوتاه بر مراسم عروسی در آذربایجان بوده است.















۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه

14محرم سالزوز شهادت ثقه السلام تبریزی تسلیت باد


ثقه السلام تبریزی

انقلاب مشروطیت از حوادث سرنوشت ساز تاریخ معاصر ایران است که علی رغم گذشت چیزی نزدیک به یک قرن از وقوع آن، بسیاری از ابعادش ناگفته و بدون پژوهش باقی مانده؛ از آن جمله نقش شخصیت ها و گروه های دخیل در این حادثه مهم است. از جمله موضوع بررسی نشده انقلاب مشروطیت آذربایجان، نقش علما و بررسی عملکرد ایشان در مقابل مشروطه خواهی است؛ چه بررسی مواضع تک تک علمای صاحب نام و چه نقش نهاد مرجعیت دینی و روحانی. طی پژوهش هایی که صورت گرفته، مباحث اولیه ای هستند که بیش تر به طرح مسأله موضوع مورد بحث مربوط می شود. از موضوعات جالب توجه که متأسفانه مورد غفلت قرار گرفته، نقش آیت الله میرزا علی آقا ثقة الاسلام (ولادت 1277ق. تبریز شهادت روز عاشورا 1330ق تبریز) در مشروطیت آذربایجان است؛ گرچه مرحوم نصرت الله فتحی آتشباک، با تدوین دو اثر، اطلاعات ذی قیمتی ارائه داده است.

ر مقطع اولیه جنبش که خواست عمومی جامعه صرفا جنبه عدالت خواهی و عدالت جویی داشت، ثقة الاسلام تبریزی در کنار بزرگانی چون سید ابوالحسن انگجی، میرزا حسن آقا مجتهد تبریزی، میرزا صادق آقا مجتهد تبریزی حضور هماهنگ و مؤثری داشت
با توجه به نقش و موقعیت ثقة الاسلام، ضرورت انجام پژوهش های بیش تری احساس می شود. آن چه در این سطور ارائه می گردد، فقط به منظور طرح موضوع نگاشته شده تا پژوهش گران تاریخ معاصر ایران به بررسی بیش تر از منظری جدید بپردازند. امید است مراکز دانشگاهی و حوزوی با امعان نظر به این موضوعات، امکان تبیین مسائل تاریخی را با شیوه علمی فراهم کند.
عُلما که یکی از اقشار مُهم جامعه ایرانی عصر قاجار بودند در تحولات سیاسی و اجتماعی نقش مهمی داشتند که در هر مقطع از تاریخ مشروطه قابل بحث و بررسی است. پر واضح است که بررسی نقش آنان در عصر مشروطه، مستلزم آن است که به پیشینه روابط میان نهاد مرجعیت و روحانیان شیعه و سلطنت نظر شود که در این مجال امکان پرداختن به آن نیست.






ثقة الاسلام و مشروطیت
در مقطع اولیه جنبش که خواست عمومی جامعه صرفا جنبه عدالت خواهی و عدالت جویی داشت، ثقة الاسلام تبریزی در کنار بزرگانی چون سید ابوالحسن انگجی، میرزا حسن آقا مجتهد تبریزی، میرزا صادق آقا مجتهد تبریزی حضور هماهنگ و مؤثری داشت. علی رغم این که وی از طریق نیاکان خود شیخی مسلک بود و با علمای دیگر آذربایجان به این لحاظ اختلاف مسلک داشت، هیچ گونه در این موضع متعصب نبود و مصالح و منافع امت اسلامی را در نظر می گرفت. موقعی هم که مظفرالدین شاه در تبریز ولیعهد بود از نزدیک با علمای شهر تبریز، از جمله وی آشنا بود. در جریان عدالت خواهی وقتی علمای تهران به قم مهاجرت کردند، نامه ای از سوی علمای آذربایجان به مظفرالدین شاه ارسال شد که وی در جواب ایشان به محمدعلی میرزا نوشت:
ولیعهد به جنابان مستطابان حاجی میرزا آقا مجتهد، آقای امام جمعه، آقای حاج میرزا محسن آقا، آقا میرزا صادق آقا مجتهد و آقای ثقة الاسلام، الطاف ما را برسانید... به همه التفات داریم و همی است که به شفاعت و توسط شما استدعای علمای آذربایجان را در معاودت دادن علمای تهران قبول فرموده، مشیرالدوله، وزیر امور خارجه را برای معاودت دادن آن ها روانه کردیم...
این جواب و قبول شفاعت مظفرالدین شاه در بازگرداندن علمای مهاجرت کبرا، از آشنایی اشاره شده و اهمیت و موقعیت علمای آذربایجان حکایت می کند.
حقیقتا کاری که آقایان پیش گرفته اند، بسیار بد است و کارهای خلاف شرع خیلی اتفاق می افتد، اگر چه راجع به مشروطیت نیست؛ ولی مردم منزجر هستند و جای ایراد و نکته گیری است
هر چه حرکت عدالت خواهی علما و مردم به پیش می رفت، صف بندی ها و اختلاف نظرهای اساسی بین نیروهای حاضر در صحنه بیش تر می شد و این تفکیک نیروها پیش از آن که در تهران بروز کند، در تبریز و آذربایجان به منصه ظهور رسید. البته قرائن و شواهدی هم دیده می شود که اختلافات بعدی بدون زمینه نبود؛ چنان که در تاریخ گشایش مجلس اول دیده می شود. پس از صدور فرمان مشروطیت (14 جمادی الثانی 1324ق) برخی خواهان گشایش مجلس در غیر از روز نیمه شعبان بودند که این روز تحت الشعاع مراسم جشن ولادت امام زمان علیه السلام قرار نگیرد.
اختلافات مشروطه خواهان و علمای مشروطه خواه آذربایجان هم چون ثقة الاسلام، ریشه ای اساسی داشت؛ زیرا این حرکت در نظر علما و مردم، اسلامی و مذهبی بود و بر اساس اندیشه عدالت خواهی دینی شکل گرفته بود؛ در حالی که از نظر مشروطه خواهان که تحت تأثیر اندیشه های سوسیال دمکراسی قفقازیه و روسیه بودند، مشروطیت با مذهب و به تبع آن متولیان مذهب تباین ذاتی داشت. از خلال نامه های برجای مانده از ثقة الاسلام به نمونه های متعددی از این اختلاف اصولی می توان اشاره کرد؛ از آن جمله در نامه ای که به تاریخ 13 رمضان 1324 به برادرش نوشته، عنوان می کند:
روز 12 رمضان اعلان منحوسی از انجمن(6) به دیوار چسبانده اند. حاصل این که تا کی در مذاهب قدیمه خواهید بود و حرف های کهنه خواهید شنید و تا کی به مجلس و مسجد علما خواهید رفت...
سنت ستیزی مشروطه خواهان به این مورد ختم نمی شد. وی در جای دیگر می نویسید:


آقایان [مشروطه خواه] اختراعی کرده گفتند روز قربان مردم قربانی نکنند، پول آن را به فقرا بدهند و در اولش مدایح نخوانند و در وصف انجمن بخوانند، اسباب های و هوی شد.
وی با تیزبینی و هشیاری نتیجه عملکرد آنان را چنین پیش بینی می کند:
... که هر دو در حقیقت اقدام و مقدمه بر ترک شریعت است.

با توجه به این مسأله که آذربایجان و بویژه تبریز دروازه ورود اندیشه سوسیال دمکراسی به ایران بود، به اصطلاح روشن فکرانی که داعیه مشروطه خواهی داشتند، با شدت هر چه تمام در زیر پاگذاشتن موازین شرعی و عرفی از همدیگر سبقت می جستند. این تندروی ها قسمتی به ناپختگی این مدعیان مربوط می باشد و قسمتی به اساس این تفکر باز می گشت. این اظهار نظر ثقة الاسلام، از این مسائل نشأت گرفته است که:
حقیقتا کاری که آقایان پیش گرفته اند، بسیار بد است و کارهای خلاف شرع خیلی اتفاق می افتد، اگر چه راجع به مشروطیت نیست؛ ولی مردم منزجر هستند و جای ایراد و نکته گیری است.
ثقة الاسلام تبریزی ضمن آن که از قضایا تصور روشن داشت، تمام حرکات مشروطه خواهان را مد نظر قرار داده و به دقت نظاره گر قضایا بود. آن گونه که از آثار وی بر می آید، از حرکات و اقدامات مشروطه خواهان کتابی هم تدوین کرده. شاهد مدعا، این عبارت است که می گوید:

... خدا نیامرزد قاتلین مشروطه را که از روز اول تیغ کین کشیدند و این بیچاره را کشتند، بنده خیانت های مشروطه طلبان را کتابچه کرده و نوشته ام. اگر وقتی حوصله بشود که چاپ شود، خالی از فایده نیست؛ اما فایده اش چیست؟!

ثقة الاسلام تبریزی فرجام مشروطه خواهی را تداوم استبداد هزار ساله پیش بینی می کند که رضاخان میرپنج آن را به عینیت رسانید

یکی از مصادیق اختلاف اساسی علمای مشروعه خواه و روشن فکران مشروطه خواه که ثقة الاسلام تصریح روشنی به آن دارد، تدوین قانون اساسی است. مشروطه خواهان به محوریت سید حسن تقی زاده و صحنه گردانی انجمن ایالتی آذربایجان وقتی موفق شدند حاج میرزا حسن آقا مجتهد تبریزی را از شهر با تحریک عوام الناس تبعید کنند، در جواب تلگراف نمایندگان مجلس شورای ملی که خواهان بازگرداندن مجتهد به تبریز شدند، بر تهیه و تدوین قانون اساسی پافشاری کردند؛ بدون آن که به درخواست نمایندگان مجلس جهت بازگرداندن مجتهد اقدام کنند. علمای آذربایجان در این مقطع نه تنها تدوین قانون اساسی را ضروری نمی دانستند، بلکه خواهان اجرای قانون الهی بودند که متروک مانده بود.
میان آن چه علمای ایران و در رأس آنان آیت الله نائینی (تولد 1267ق وفات 1355ق) از کارکرد قانون اساسی قصد می کردند با آن چه در یک نظام مشروطه غربی محقق است، تفاوت بنیادین وجود داشت. در نظر وی قانون اساسی به رساله ای می ماند که در چار چوب احکام شریعت، قانون مربوط به اداره دین مدارانه جامعه را در بر می گیرد. چنین چیزی همان طور که خود او اشاره می کند به یک رساله عملیه بیش تر شبیه است تا قانون اساسی نظام مشروطه به سبک غربی.

استدلال علمای آذربایجان در مقابل این اقدام، در آثار ثقة الاسلام چنین انعکاس یافته است:

... این است حال شریعت اسلامیه که ما مسلمانان آن را قانون الهی می دانیم و کتابش را کتاب آسمانی می دانیم و غالب احکام سیاسیه و معاملات آن با قوانین خارجه مطابق و عقل نیز، صحت آن را درک می کند. پس چگونه خواهد بود حال قانونی که به اتفاق جمعی آن را جمع کرده اند و بالبداهه آن چه موافق صرفه است مقبول بود. مابقی مبتذل خواهند ماند و شاید روزی برسد که فقط اسمی از آن بماند و همان استبداد هزار ساله در شکل اولیه خود ادامه یابد.

ثقة الاسلام تبریزی فرجام مشروطه خواهی را تداوم استبداد هزار ساله پیش بینی می کند که رضاخان میرپنج آن را به عینیت رسانید.


از فرازهای دیگر زندگی ثقة الاسلام در مشروطیت آذربایجان، ارتباط با عالم متشرع، حاج میرزا حسن مُجتهد است. حاج میراز حسن و خاندان او در تاریخ آذربایجان، جایگاه مهمی داشته اند. اخراج او از تبریز که به دست مشروطه خواهان انجام پذیرفت، علما را به رویگردانی کامل از جریان مشروطه وا داشت، بویژه آن که برای بیرون راندن مجتهد از صحنه مسائل تبریز نقشه و دسیسه ای هم طرح کرده بودند، و این دسیسه از دید ثقة الاسلام مخفی نمانده است.

بر همین اساس ثقة الاسلام هم بعد از حاج میرزا حسن مجتهد، از تبریز بیرون رفت و پس از مدتی با اصرار دیگران به تبریز بازگشت.

یکی از مصادیق اختلاف اساسی علمای مشروعه خواه و روشن فکران مشروطه خواه که ثقة الاسلام تصریح روشنی به آن دارد، تدوین قانون اساسی است
درآآغاز جنبش، جریانی عدالت خواهی بود؛ اما رفته رفته جریان مشروطه خواه که از سوسیال دمکراسی متأثر بود، صحنه را از علما گرفت. آنان در مقابل این پدیده سه خط مشی اتخاذ کردند:گروهی چون آیت الله انگجی، آیت الله میرزا صادق آقا و برخی دیگر، از دخالت در قضایا بی طرفی اختیار کرده از مداخله در امور اجتناب کردند. گروهی دیگر چون میرزا حسن مجتهد و میرهاشم دوه چی، انجمن اسلامیه را تشکیل دادند و به مقابله مسلحانه پرداختند. انجمن اسلامیه به لحاظ اندیشه تشکیل دهندگان آن، جمعی یک دست نبود؛ با این حال اقدامات تندروانه اعضای انجمن ایالتی، در تشکیل این انجمن ضد مشروطه موثر بود. میرهاشم دوه چی که خود در آغاز از پیش گامان آزادی خواهی بود، قبل از تأسیس انجمن اسلامیه مورد سؤ قصد مشروطه خواهان دو آتشه قرار گرفت و مجروح شد. پس از این سوء قصد بود که وی در دشمنی با مشروطه و مشروطه خواهان مُصمم تر شد.ترور مخالفان یکی از راه های مبارزه ای بود که دمکرات ها در تبریز باب کردند و بعدا در تهران هم شایع شد. شیوه حذف فیزیکی مخالفان، از جریان سوسیال دمکراسی روسی الگو می گرفت. انتشار شب نامه ها، روزنامه ها و توهین نامه علیه عُلما، یکی دیگر از اقدامات آن ها بود، که نمونه های زیادی دارد و موجود است.
در بین این دو گروه (عُلمای بی طرف و اعضای انجمن اسلامیه) ثقة الاسلام تبریزی شخصیت منحصر به فردی بود که می کوشید مواضع تند و افراطی موافقان و مخالفان مشروطه را تعدیل کند. وی مصالح و منافع ایران و آذربایجان را مد نظر داشت. مشروطه خواهان تحمل چنین شخصیتی را هم نداشتند و علی رغم این که او هم از مداخله در امور جاری اجتناب می کرد، بر آن شدند وی را به قتل برسانند. مأمور ترور، یکی از فدائیان مشروطه خواه به نام رجب خان سرابی بود که جریان را قبل از انجام به ثقة الاسلام باز گفت و توطئه خنثا شد.
علی رغم تمام اقداماتی که از جانب تندروهای مشروطه خواه صورت می گرفت، وقتی دخالت قوای اشغال گر روسیه در ایران مطرح شد، وی و جمعی از رجال شهر برای جلوگیری از ورود نیروهای روسی اقدامات متعددی انجام دادند که متأسفانه به نتیجه نرسید و در تاریخ 3 ربیع الثانی 1327 نیروهای روس از سرحدات وارد ایران شدند. این ورود، سرآغاز روزهای تیره و تار برای مردم آذربایجان بود.


تندروی های جاهلانه در تاریخ مشروطیت ایران، همان کارکردی را داشت که عوامل استبداد داخلی و استعمار خارجی در آذربایجان داشتند. مشروطه خواهان دو آتشه از مهلکه گریختند و در پناه سفارت خانه های خارجی جان به سلامت بردند و نصیب آزادی خواهان مسلمان، چون ثقة الاسلام، چوبه دار بود و سربداری محرم سال 1330.


بر همین اساس ثقة الاسلام هم بعد از حاج میرزا حسن مجتهد، از تبریز بیرون رفت و پس از مدتی با اصرار دیگران به تبریز بازگشت

در سوگ ثقة الاسلام

مرحوم نصرت الله فتحی در کتاب «زندگی نامه شهید نیکنام» مطلبی را نقل می کند که مرور آن خالی از لطف نیست. موضوع از این قرار است که پس از شهادت ثقة الاسلام تبریزی در روز عاشورا، مردم تبریز به طرق مختلف از روس ها تقاضای برگزاری مراسم سوگواری کردند. روس ها برای ارزیابی میزان نفوذ معنوی ثقة الاسلام اجازه برگزاری مراسم را دادند و به اطلاع مردم رسید. دسته های سینه زنی وزنجیرزنی به راه افتاد و قضیه جنبه تظاهرات مذهبی به خود گرفت. احساسات مردم به شدت تحریک شد و لحظه به لحظه بر ازدحام مردم افزوده می شد. ناله ها و ضجه ها به فریاد تبدیل شد. روس ها بلافاصله پس از احساس خطر، دسته های مُسلح سالدات را برای کنترل دستجات عزادار اعزام کردند.
در این تعزیه داری، شرکت مرحوم صافی، شاعر معروف و نوحه سرای مشهور تبریز، قابل توجه بود که شخصا به راه افتاده و نوحه ای را که ساخته بود، می خواند. این نوحه که گویای خدمات و فداکاری های شهید در جریان شهادت او بود و ترجیع بند مخصوص داشت، چنان شوری به پای ساخته بود که گویا روز عاشوراست. مرحوم صافی دسته را اداره می کرد و خود جلو افتاده و سینه می زد و نوحه ای را که ساخته بود، چنین می خواند.






یاده سالاندا وطن آغلار سنهصافی شیرین سخن آغلار سنه










چکدیلر داره سنی منصور وارتاپدی شرافت سنیله چوب دار






یاده سالاندا وطن آغلار سنهصافی شیرین سخن آغلار سنه






خدمت ائدیبسن وطنه دینه سنبیزدن الله ساری دینه سن






اولدی وطن کفرین الینده اسیرسن بیلرسن ملتمیز نه چکیر






ای وطن بذل الیین نقد جان مِلته دار اوسته وئرن امتحان






بر اثر این نوایی از دل و جان برخاسته بود، مردم به قدری می گریستند و بر سر و سینه خود می کوفتند و ناله های جگر خراش سر می دادند که محیط یک پارچه غم و اندوه شده بود و عده ای از مردم؛ از جمله کسی که این حکایت را برای مرحوم فتحی بازگو کرده بیهوش شدند.






منبع: پایگاه حوزه







۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

شهرستان ملکان


شهرستان ملکان در جنوبغربی استان آذربایجان شرقی واقع شده که ازشمال به شهرستان بناب ازشرق به مراغه از غرب به میاندوآب ازجنوب به میاندوآب و شاهین دژ محدود می‌باشدودارای دوبخش مرکزی و لیلان است. ملکان درمسیر ارتباطی آذربایجان به غرب کشور قرار گرفته‌است. مرکز این شهرستان شهر ملکان است.

ملکان در اراضی دشتی جنوب شرقی دریاچهٔ ارومیه واقع شده ونیمه شرقی آن کوهستانی ودارای آب‌وهوای سرد و نیمهٔ غربی آن جلگه‌ای و معتدل است. رودهای لیلان چای ومردی چای که از کوه‌های سهند سرچشمه می‌گیرند پس از مشروب کردن اراضی ملکان به دریاچهٔ ارومیه می‌ریزند.
 تقسیمات کشوری


بخش مرکزی شهرستان ملکان


دهستان گاودول شرقی


دهستان گاودول غربی


دهستان گاودول مرکزی


شهر ملکان






بخش لیلان


دهستان لیلان جنوبی


دهستان لیلان شمالی


شهرها: لیلان


درباره شهرستان ملکان


مردم آن بیشتر به کار کشاورزی و باغداری و دامداری مشغول بوده و از لحاظ تولید انگوربی دانه که قابلیت فراوری برای خشکبار را داشته باشد در ایران رتبه‌های نخست کشوری را به خود اختصاص می‌دهند و حدود ۶۵ درصد سبزه(انگور خشک شده)ی تولیدی کشور بدست مردم سخت کوش این شهر صورت می‌گیرد. در این منطقه چندین نوع سبزه فراوری می‌شود. نوع تیزابی، نوع کالیفرنی و نوع طبیعی که هر کدام مصارف خاص خود را دارند. علاوه بر اینها با توجه به استعداد منطقه در پرورش موهای فخری سیاه و زرد، این شهرستان از این لحاظ نیز در وضعیت خوبی قرار دارد.صنعت این منطقه نیز در دوران طفولیت و رشد خود به سر می‌برد و با افتتاح ناحیه صنعتی و توسعه کارخانجات تبدیلی می‌رود که به بلوغ برسد. جوانان این منطقه با انگیزه دستیابی به مدارج عالی دانشگاهی در دانشگاههای ایران مشغول تحصیل و تدریسند و در حال حاضر چندین استاد دانشگاه از این خطه در دانشگاه‌های مختلف کشور مشغول تدریس هستند.
این شهر دارای ۲ بخش می‌باشد.شامل بخش‌های مرکزی و لیلان. بخش لیلان یکی از شهرهای باستانی ایران است که وجود آتشکده‌های باستانی آن گویای شواهد ارزشمندی درباره تاریخ این منطقه‌است.